نقد رسانه

تیمسار سلیمانی (مهدی سلطانی)بازنشسته ارتش شاهنشاهی درزندگی مشترک با همسرش سارا (مهتاب کرامتی)مشکلات جدی دارد.سارا که متوجه باردارشدن مشکوک تاجی(ملیکاشریفی نیا) خدمتکار خانه خود می شود پس از تلاش نافرجام برای سقط جنین تاجی ،اورا از خانه اخراج وپسرش مازیار رابرای درامان ماندن از اذیتهای شوهرش به انگلستان می فرستد.مازیار(امیرعلی دانائی) که هنرمند نقاش مشهوری شده است با بیماری ناشناخته ای به کشور برمی گرددودلباخته دختری میشود که درخانه شان خدمت می کند.درروزی که قصدش برای ازدواج با دختر(هنگامه علیزاده )را علنی می کند سارا راز رابطه پنهانی تیمسار با تاجی را فاش کرده ومازیار و دخترخدمتکاررا خواهروبرادر مینامد.دختر که شوکه شده از خانه فرارمیکندومازیار بامدادروز دربرابر بیماری واندوه ازپای درمی آید.

چندماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی گروههائی از احزاب چپ گرا  درسودای تجزیه کردستان بر حکومت نوپای مرکزی می شورند و دولت ، دکتر مصطفی چمران را به عنوان نماینده ای برای مذاکره با شورشیان به شهر درمحاصره پاوه می فرستد مذاکرات به نتیجه نمی رسد و محاصره با پیام امام خمینی به ارتش وژاندارمری درجنگی خونین شکسته وشورشیان متواری می شوند.

آذر دختر زوج هنرمندسالمندی است که پس از شکستی سنگین دررابطه با همسر ش فیلیپ در اروپا به توصیه پزشکان برای غلبه برمشکلات روحی وروانیش  برای گذراندن تعطیلات به ایران بازمی گردد.شهدخت و پرویز- مادروپدر آذر- تلاش می کنند به دخترشان برای گذر از این مرحله حساس زندگیش  کمک کنند.

 این خلاصه داستان فیلمی است که پتانسلهای لازم برای تبدیل شدن به یک اثر تراژیک را داشت اما افخمی این نظر را نداشت.

به لطف خدا امسال توانستم چندفیلم بخش مسابقه سی ودومین جشنواره فیلم فجر را ببینم. چندبلیط از اداره وچندبلیط از دانشجویان با وفای سالهای گذشته دست به دست هم دادند تا درسالن سینما ماحصل تلاش سینما گران عزیز کشورمان درسال ۹۲ را پیش ازاکران عمومی مشاهد کنم.

با دیدن هرفیلم در گعده های دوستانه نظرات زیادی ردوبدل می شود که هرکدام لطایف خاص خود رادارد. تصمیم گرفتم یادداشتهای جدید نقدرسانه را به فیلمهائی که موفق به دیدنشان شده ام اختصاص دهم.البته  این نوشته ها را نمی توان دقیقا نقد فیلم نامید اما مطمئنا جزئی از اولین یادداشتهائی است که بر فیلمهای این دوره جشنواره نوشته می شود.

فیلمهائی که به سودای سیمرغ آمده اند.

پس از گذشت ۴۸ ساعت از گفتگوی رادیو تلویزیونی  چهارشنبه شب رئیس جمهور، اکنون همه می دانند که چرا این مصاحبه با تاخیر پخش شد.

درطول این چندروز مخالفان وموافقان زیادی اظهارنظر کرده اند که البته کفه انتقادات به رسانه ملی سنگین تر بوده است. قضاوت دراین باره ونظرات مخالف وموافق را به یک سو می نهیم و به سه پیامد مثبت این رخداد می نگریم چرا که  ازمنظردیگرمی توان این ماجرا را نقطه عطفی در روابط مسؤلان، مردم ورسانه ها دانست.

یکی دوماهی بود که به دلیل سفر  وگرفتاریهای شغلی وتحصیلی امکان به روز کردن مطالب سایت وجود نداشت البته  درهر حال نظرات خوانندگان محترم را بازبینی ومنتشر کردم .اما نظر  خواننده عزیزی با نام سلام که در ذیل یادداشت:چه کسی باید عذرخواهی کند به ثبت رسیده بود باعث شد تا اولین نوشته خودبعدازماهها ننوشتن را ، دوباره به ماجرای آقای ضیا دربرنامه  ویتامین ۳ اختصاص دهم.

تصور میکنم برخی از دوستان از آن نوشته رنجیده شده اند که ضمن پوزش از علاقمندان به این مجری جوان  تاکید میکنم مطالب این وبلاگ همانگونه که ازنامش پیداست به نقد رسانه می پردازد و جائی است برای بیان نقاط ضعف وقوت تولیدات رسانه ای .که متاسفانه  کفه ضعفها دراین ایام بر قوتها چربیده است وباورکنید گاهی آنقدر حرف برای گفتن هست که نگفتن آنها تنها راهی است که بتوان  ادامه حضور درفضای نقدرسانه را با آن توجیه کرد!چراکه ماهم زن وبچه داریم....

به هرحال از آنجائیکه ممکن است کامنت جناب مستطاب "سلام" را ذیل آن مطلب نحوانده باشید وهمچنین به دلیل اهمیت موضوع وطولانی بودن نسبی جواب که امکان نشر در ذیل نوشته اصلی دربلاگفا را نداشت اصل ایراد ایشان وپاسخ آن را در ادامه ملاحظه فرمائید.