چندماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی گروههائی از احزاب چپ گرا درسودای تجزیه کردستان بر حکومت نوپای مرکزی می شورند و دولت ، دکتر مصطفی چمران را به عنوان نماینده ای برای مذاکره با شورشیان به شهر درمحاصره پاوه می فرستد مذاکرات به نتیجه نمی رسد و محاصره با پیام امام خمینی به ارتش وژاندارمری درجنگی خونین شکسته وشورشیان متواری می شوند.
فیلم "چ" بی تردید فیلم بزرگی درژانر جنگی سنمای ایران به شمارمی رود ونقطه عطفی دراستفاده از جلوه های صوتی وبصری در القای حس خطر و واقعی جلوه دادن صحنه های جنگی برای تماشاگران محسوب می شود . اینکه چه میزان از این موفقیت مرهون جلوه های ویژه و صدابرداری فوق العاده فیلم است را داوران سی ودومین جشنواره فیلم فجر مشخص خواهندکرد اما به اعتقادمن علاوه براین دو عامل توجه ویژه ومنحصربه فرد حاتمی کیا به جزئیات واقعه عامل موفقیت فیلم "چ"به شمار می رود .فیلم از حیث روایتگری مستندگونه توانسته است وقایع 48 ساعت آخرمقاومت پاوه دربرابر تجزیه طلبان را به خوبی امانتداری کند و مقاومت مردم دلیرکرد پاوه وسنگربانان ازجان گذشته سپاه پاسداران را به تصویر درآورد.

با آنکه من درآن زمان کودکی 9 ساله بودم اما به خوبی مصاحبه شهید چمران را با تلویزیون به خاطر می آورم که چگونه از سقوط هلی کوپتر حامل زخمیان پاوه به تلخی یاد می کرد. برای من بسیار جالب بود که جزئیاتی که بعداز سی وچهار سال از آن روز بر پرده سینما دیدم با تخیل خود از روایت دکتر چمران از آن ماجرا کاملا همخوانی داشته است. به عبارتی وقتی پره های بالگرد هوانیروز با صخره ها برخورد می کرد انگار تصویر خیالی که خودم از بیان آن شهید بزرگوار شنیده بودم در پیش رویم عینیت یافتو صدای برخورد این قطعات فلزی با سنگهای سخت کوههای پاوه درگوشم پیچید.مسلما این صحنه با تحقیق از شاهدان عینی ومشاوره با کارشناسان نظامی باوسواس ودقت کم نظیری انجام گرفته است که ستودنی است.ودراس تمام این اشخاص شهید چمران قراردارد.
اما هیچکدام از این جزئیات وصحنه گردانیها ومیزانسنهای دقیق نمی تواند خلا اصلی موجود درفیلم "گ را رکند واین خلا چیزی نیست جز "شهیدچمران".یعنی همان شخصیتی که ظاهرا نام فیلم به یاد او انتخاب شده است!
"مصطفی چمران " ازچهره های مشهور انقلاب اسلامی است که در نخستین سالهای دفاع مقدس درجبهه دهلاویه به شهادت رسید و فیلم براساس خاطرات و اسناد موجود از ماموریت او درشهرستان پاوه ساخته شده است و 48 ساعت از زندگی دکتر چمران را روایت می کند.
درحقیقت تماشاگران فیلم به عنوان مخاطب در سر یک دو راهی قرار می گیرند . یک راه به شخصیت چمران می رود وراه دیگر به قلب تارخ معاصر انقلاب اسلامی ایران بازمی گرددوبه غائله کردستان منتهی می شود. اینجاست که حاتمی کیا برسر دوراهی خودخواسته ای قرارمیگیرد که از یکسو پردازش شخصیت چمران را میطلبد وازسوی دیگر روایت سینمائی واقعه پاوه را.
وهمین مسئله می تواند مشکل بزرگ فیلم "چ" به حساب بیاید.
بدون آنکه قصد آن راداشته باشیم که بگوئیم کدامیک از این دو یعنی ماجرای پاوه یا نقش چمران دراین واقعه مهمترهستند بایداعتراف کنیم که شهرت واقعه کردستان از شهرت شخصیت چمران کمتر است این موضوع همچون شمشیری دو دم عمل می کند. به این معنا که هرچه فیلم با گرایش مستند به ذکر جزئیات واقعه کردستان به عنوان یک مسئله تاریخ معاصر که چمران نیز درآن حضور داشته است نزدیک می شود الزاما به این معنا نیست که توانسته است به شخصیت چمران هم نزدیکتر شود.وهرچند جزئیات شهر پاوه ووضعیت مدافعان آن را به خوبی بیان می کند نمی توان گفت جزئیات شخصیت چمران را رعایت کرده است؛هرچند برخی از نزدیکان آن شهید به نزدیک بودن چمران حاتمی کیا به چمران واقعی صحه می گذارند اما به نظرمی رسد تلاشهای حاتمی کیا برای نزدیک شدن بازیگر نقش چمران (فریبرزعرب نیا) به شخصیت واقعی آن شهید همه تماشاگران را راضی نمی کند .این مسئله می تواند ازچندجنبه موردبررسی قرارگیرد:
اول آنکه تصویربرساخته مطبوعات ورسانه ها ونشریات وحتی کتب منتشره از یا درباره شهید چمران ،چهره دیگری را در ذهن افکارعمومی از چمران ساخته است که حاتمی کیا درتحقیقات خود خلاف آن را درک کرده وبا دقت هنرپیشه این نقش را به سوی کاراکتری که خود از چمران یافته است هدایت کرده باشد.بی شک اظهارنظردرباره درستی یانادرستی دیدگاه هرکدام از طرفین کار دشواری است.
چمران سالهای قبل از "چ" فرمانده ای رشید ،چریکی بی باک است همانگونه که در "چ" دیده می شود اما چمران ویژگیهای دیگری نیز دارد بیانی روان وزبانی گویا منطقی استوار واحساسی سرشار ازلطافت .چمران"چ" هم گل را می بینداما انگار آن را نمی فهمد دربرابر کشتن حیوان زخمی درحال مرگ واکنش نشان می دهد اما دربرابر مرگ زنان وکودکان به گونه ای حرف می زند انگار متن از پیش نوشته ای را ازرو میخواند،بی آنکه درچشمان او ویا صدایش احساسی دیده یا حس شود ! شاید اینها توقعاتی باشد که براثر عوامل پیش گفته درذهن مخاطب شکل گرفته است و حاتمی کیا درتحقیق خود چمران را به گونه ای دیده است که در"چ" روایت کرده است..
دوم آنکه چمران همانگونه است که قبل از "چ" تصور میشد وحاتمی کیا هم این را می داند، اما عرب نیا نتوانسته است به خوبی درنقش چمران ایفای نقش کند وحاتمی کیا هم صرفا به دلیل شباهتهای فیزیکی عرب نیا حاضر به دادن نقش چمران به وی شده است.
درهردوی این صورت باید زمان زیادی بگذرد تا این دوگانگی در شناخت چمران واقعی نزد مخاطب حل شود وتماشاگر چمران "چ" را به عنوان چمران واقعی تر نسبت به کتابها ونوشته ها و آنچه از او به جامانده است بپذیرد؛ امری که بعید به نظر می رسد.به عبارت دیگر چمران به نمایش درآمده در"چ" برای کسانیکه پیش از این چمران را درقالب نوشته ها ،سخنرانیها و فیلمها ومصاحبه های او شناخته اند باورپذیر نیست. این مطلب درباره شهید وصالی که مخاطب بی هیچ یش زمینه ای با او درفیلم آشنا می شودکاملا ملموس است به نحوی که مخاطب او را می پذیر بدون آنکه بخواهد قضاوت کند که آیا اصغر وصالی همینگونه بوده است یا خیر.قیاس بازیهای فریبرز عرب نیا وبابک حمیدیان دراین فیلم نشان می دهد که عرب نیا بیش از آنکه چمران باشد عرب نیاست اما حمیدیان بیش از آنکه بابک باشد اصغر وصالی است .
شاید این ضعف درکنار عدم ترسیم چهره واقعی مخالفان وانگیزه ها وعوامل پشت پرده وروی صحنه غائله کردستان پاشنه های آشیل "چ" به شمار برود شاید هم حاتمی کیا قصد آن دارد که بیننده را باکلیتی از غائله روبرو کرده تا انگیزه های بیشتری برای مطالعه در کنه ماجرا والبته شخصیت قهرمانان داستان پیداکند.
البته نباید نادیده گرفت که پیچیدگیهای خلق شخصیت دشواری همچون چمران از خلق موقعیتهای بازسازی شده از یک واقعه نه چندان دور تاریخی همچون واقعه پاوه به مراتب دشوارتر وناممکن تر است ووسواس در به کارگیری کادرفنی از قبیل صدابردار و فیلمیردار وجلوه پرداز ویژه آسانتراز انتخاب و بازی گرفتن از بازیگران برای ایفای نقش شهیدان والامقام نام آشناست.

درکنار نقش آفرینی درخورتقدیر بابک حمیدیان نمی توان از بازی خیره کننده مریلا زارعی وسعید راد درنقش شهید فلاحیگذشت که از نقاط مثبت بازی گرفتن حاتمی کیا از بازیگران وقابلیتهای این بازیگران محسوب می شود.
نکته آخر نام زیبائی است که برای فیلم انتخاب شده است. "چ" کوتاهترین نام فیلم درسینمای ایران است. از امروز دیگر "چ" فقط یک واژه ازحروف الفبای فارسی نیست ."چ" نامی است که حاتمی کیا آن را برفیلمی نهاده است که قرار است یادآور قهرمان ملی کشورش باشد.
اینکه واقعاچرا نام چ برای این فیلم انتخاب شده است را فقط حاتمی کیا می داند و بس اما بدنیست بدانیم زمانی تلفظ حرف "چ" یادآور نام آشنای چریک مبارز آمریکای لاتین "چه گوارا" دراین سوی جهان و نزد نسل جوان انقلاب 57 هم بوده است .آن روزها جوانان پرشور انقلابی اگر قدری زمینه های روشنفکری داشتند یا به جریانات سوسیالیستی ومارکسیستی وانقلابهای چپ گرایانه جهان علاقمندبودند از "چه" سخن می گفتند یا روی دیوار اطاقشان عکس "چه" خودنمائی می کرد .حتی میشد درهمین تهران وبقیه شهرهای بزرگ کشور تی شرتهائی با عکس "چه" خرید.
حاتمی کیا به هردلیلی که نام "چ" رابرای فیلمش برگزیده باشد از امروز جایگزین مناسبی برای "چه" درفرهنگ انقلاب اسلامی ومبارزات چریکی با مبانی اسلامی آفریده است. "چ" دیگر معادل"چه" نیست ."چ" یک ایرانی وطندوست وچریکی درقامت یک انقلابی مسلمان با دیدگاههای عرفانی وملی است که ازدل تاریخ معاصر کشورمان به جوانان نسل سوم انقلاب معرفی می شود.
علیرضا دباغ