محمدرضا کاشانی خطیب دربستر بیماری است.
مردی که از جوانی تا امروز هیچ چیز او را از آموختن وآموزاندن باز نداشته است.
نامش را از بچه های صداوسیمای شیراز شنیده بودم اما تا سال ۱۳۸۶ موفق به آشنائی نزدیک با اونشده
بودم.درتابستان آن سال به عنوان مدیرکل جدید آموزش سازمان صداوسیما منصوب شد اما درحقیقت آمده بود که
آموزش سازمان را به سطح بالاتری از کارآئی درساختار و محتوا و اهمیت ارتقا دهد به نحویکه در پایان همان سال
تلاش مدیران سابق آموزش به بار نشست و به همت او ومهندس ابوطالبی(معاون آموزش وقت سازمان) مرکز
آموزش صداوسیما تأسیس شد.
از دوران دانشجوئیش که می گفت خاطرات جسته گریخته ای که در تاریخ حرکتهای اصیل انقلابی دانشجوئی
شنیده بودم مانند پازلی درذهنم کامل میشد که مثلاً چه شد که استاد مرتضی مطهری در اوج محدودیتهائی که
ساواک برایش گذاشته بود در دانشگاه شیراز سخنرانی کرد یا چگونه اطلاعیه های شهید دستغیب در بهمن ۵۷
از رادیو شیراز پخش میشد واولین هسته مدیریتی صداوسیمای شیرازپس ازانقلاب شکل گرفت ونظایر
آن....
سالها مدیرعاملی شرکت سروش وفعالیت مطبوعاتی و فرهنگی زمینه آشنائی با شخصیتهای مهم فرهنگی
وهنری کشور را فراهم کرده بود که باعث شد بتوانیم از آنها برای تدریس یا طراحی دوره های آموزشی
استفاده کنیم اساتیدی همچون دکتر محمدسریر یا داودگنجه ای و...
انتقال به ژاپن وفرانسه ومأموریت هایش دریونسکو اسباب روابط خوب با برخی از اساتید مطرح حوزه رسانه را
فراهم ساخته بود که به افتخار وی به تهران آمدند ودوره های آموزشی خوبی را برای کارکنان سازمان اجرا کردند
افرادی همچون پروفسورمارتین هادلو و...
با آنکه سنش نسبت به تمام مدیران آموزش بیشتر بود اما روحیه کاری ودوندگیهایش خیلی از همکاران جوان را
کلافه می کرد وهمین باعث چالشهائی دردوران مدیریتش شد.گاهی که از اوخواسته می شد قدری صبر برای
انجام امورمحوله به خرج دهد می گفت ما آنقدر عقب ماندگی آموزشی داریم که فرصت حتی یک ساعت تعویق
درفعالیتها رانداریم.
برای من دیدار و آشنائی با مدیری از این جنس بسیار مفید و مغتنم بود.مردی که برای هرفصلی مناسب است
و این مردتلاشگر اکنون دردوران بازنشستگی با بیماری وخیمی دست وپنجه نرم می کند . او مرد روزهای سخت
است وامید است با دعای خیر کسانیکه اورا میشناسند یا با این نوشته با او آشنا میشوند سلامتیش را بازیابد.
یا من اسمه دواء وذکره شفا...
علیرضا دباغ