نهمین جشنواره بین المللی رادیودراولین ساعات پنجشنبه دوم خرداد ۸۷ به کارخود پایان داد.
اصفهان در آن شب آسمانی صاف وهوایی دلپذیرداشت.اما برنامه های جشنواره به صافی ودلپذیری ای
که انتظار میرفت نبود!
شایدکلید این نامرادیها ازهمان برنامه افتتاحیه زده شد،وقتی که "ریچاردسمبروک"مدیر بخش اخبار
جهاني بنگاه سخن پراكني بريتانيا ازتريبون مناسبي كه دراختيار گرفته بود استفاده اي حرفه اي
كردوبه تبليغ رسانه متبوع خودپرداخت.
بدون شك به جز دكترنوري دبيرجشنواره،دكترخجسته معاون صداي جمهوري اسلامي ايران هم غافلگير
شد،اما خيلي زودپاسخ فرصت طلبي " سمبروك "را داد.
اما افسوس كه سايت اختصاصي جشنواره درباره پاسخ دكترخجسته به اين انگليسي ماجراجو هيچ
توضيحي نداد...
من و همکارانم درتمام مدت برگزاری مراسم افتتاحیه مشغول آماده سازی غرفه "مرکزآموزش سازمان"در
نمایشگاه جنبی جشنواره بودیم.به همین دلیل هنگامی که دکترخجسته درغرفه مانظرم رادرباره ی
. پاسخ خودبه "سمبورک" پرسید پاسخی نداشتم وجویای ماجراازخودایشان شدم .
ظاهرا"این مهمان چموش متن سخنرانی از پیش تعیین شده خودرا تغییرداده بودوبه تجلیل از
عملکردرسانه دولتی انگلستان(B.B.C ) پرداخته بود .
آقای خجسته گفت:"من به او تذکردادم وگفتم حداقل چندمثال روشن در رد نظرات شماازمیان برنامه های
خودتان دارم که بیان کنم وچندتامتلک هم به اوگفتم."
غرفه شلوغ بود ونتوانستیم بیشتردراین باره گفتگو کنیم.راستش فکرهم نمیکردم موضوع آنقدرها هم
مهم شود که حتی یک هفته بعدهم رسانه ها وسایتهای مختلف درباره ی آن بحث نمایند.کاش آن
دکترخجسته البته ماراهم از متلکها یابهتربگویم بذله گوییهای خود بی نصیب نگذاشت ...
******
یکی ازجدیدترین اقدامات ما درمرکز آموزش سازمان بررسی تطبیقی محتوای آموزشهای حرفه ای رسانه
درآکادمیهای معتبر رسانه ای جهان نظیر D-W(دویچه وله)و B.B.Cبامنابع آموزشی I.R.I.B است.
وقتی مشغول توضیح این مطلب با ذکرجزییات آن برای دکتر خجسته وهمراهان ایشان بودم شوخ طبعی
ایشان گل کردوباصدای بلندخطاب به حاضران گفت:بفرمایید معلوم شد کی B.B.Cرا راه داده اینجا آن وقت
به ما میگن...شلیک خنده حضار حاصل صابون طنز ایشان بود که به تن ما خورد.
اما حقیقت اینه که ما تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده ایم.
اواسط پارسال بودکه B.B.C بخشی را تحت عنوان آموزش ژورنالیسم درمحیط وب.راه اندازی کرد .البته
یکی ازانگیزه های آن جذب نیروهایی جهت استفاده در بخش فارسی تلویزیون B.B.C بود که بنا به گفته
مهمان رند انگلیسی جشنواره رادیو قرار است به زودی افتتاح شود.
ما محتوای آموزشی آنها را رصدکردیم تااگر مطلب جدیدی دارند به محتوای منابع خود بیفزاییم.
راستش را بخواهید دربرخی موارد تقسیم بندی های مطالبشان جالب بود،امادربیشترموارد محتوای
خودمان غنی تراست،واین برمیگرددبه تجربه کلاسیک آنهادرقالبهای آموزش وتامل ما برمحتوای آن.
*******
یکی ازجدیدترین اقدامات ما درمرکز آموزش سازمان بررسی تطبیقی محتوای آموزشهای حرفه ای رسانه
درآکادمیهای معتبر رسانه ای جهان نظیر D-W(دویچه وله)و B.B.Cبامنابع آموزشی I.R.I.B است.
وقتی مشغول توضیح این مطلب با ذکرجزییات آن برای دکتر خجسته وهمراهان ایشان بودم شوخ طبعی
ایشان گل کردوباصدای بلندخطاب به حاضران گفت:بفرمایید معلوم شد کی B.B.Cرا راه داده اینجا آن وقت
به ما میگن...شلیک خنده حضار حاصل صابون طنز ایشان بود که به تن ما خورد.
اما حقیقت اینه که ما تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده ایم.
اواسط پارسال بودکه B.B.C بخشی را تحت عنوان آموزش ژورنالیسم درمحیط وب.راه اندازی کرد .البته
یکی ازانگیزه های آن جذب نیروهایی جهت استفاده در بخش فارسی تلویزیون B.B.C بود که بنا به گفته
مهمان رند انگلیسی جشنواره رادیو قرار است به زودی افتتاح شود.
ما محتوای آموزشی آنها را رصدکردیم تااگر مطلب جدیدی دارند به محتوای منابع خود بیفزاییم.
راستش را بخواهید دربرخی موارد تقسیم بندی های مطالبشان جالب بود،امادربیشترموارد محتوای
خودمان غنی تراست،واین برمیگرددبه تجربه کلاسیک آنهادرقالبهای آموزش وتامل ما برمحتوای آن.
*********
خواندن نظرات بازدیدکنندگان از غرفه مرکز آموزش یکی از شیرینترین بخشهای خاطرات این سفر
است .شاید "خانم فدایی"همکار پرتلاش گروه علمی آموزشی صدا این را میدانست که از همه
درخواست میکرد دفتر یادبود گروه علمی آموزشی
صدا را بدون امضا نگذرانند.
د"کترخجسته" در این دفتر نوشت:
" بسمه تعالی"
"یک سازمان یادگیرنده ،به آموزش توجهی بیش ازسایر بخشها بایدداشته باشد. آموزش نیز باید آمادگی
برای چنین سازمانی درخود ایجاد کند. باید خدارا شاکر باشم که در سازمانی یادگیرنده هستم
وباآموزشی که میکوشدتابه روزباشد،آینده ی خوبی درانتظارماست."
بخشی از نظرات سایر بازدیدکنندگان محترم از این قراراست:
"استادبیدج "(مترجم):
"زیبایی اساس فکر وشکل بشراست .
این غرفه ی زیبا هم فکردارد،هم شکل.موفق
باشید. "
"دکترفردوس آقا گل زاده"رییس گروه زبان شناسی دانشگاه تربیت مدرس:
"دست مریزاد بایدگفت به همه دست اندرکاران امرآموزش وپژوهش رادیو،که انصافا" گروهی علاقمند
،خوش فکروهدفمند درانجام این مهم مشغول میباشند. بی اغراق شاید بتوان گفت که تنها چیزی که
هزینه کردن وفکرگذاشتن درآن هیچ وقت پشیمانی نداردوحتما" نتیجه بخش خواهدبود همین امر آموزش
است."
"یدالله گودرزی "ازگروه ایران واندشه رادیوایران:
"برای همکاران محترم درواحد آموزش سازمان آرزوی توفیقات الهی رادارم.بحق آموزش سازمان توانسته
دراین سالها گامهای اساسی وبلندی را برای ارتقای سطح برنامه سازی درسازمان بردارد وامیدوارم
درآینده نزدیک بتواند سازمان را به تعالی واوجی درخور جمهوری اسلامی ایران برساند."
بعضی هم مختصرومفید نوشتند.مثل آقای" تقدس نژاد"که نوشت:
"همه ی شمارادوست دارم."
********
مسولان جشنواره سه سالن مختلف هتل عباسی را برای سرو غذا درنظر گرفته بودند:
- سالن ویژه مهمانان خارجی
-سالن ویژه مدیران ارشد
-سالن مخصوص سایرمهمانان
از منوی غذاهای دوسالن اول اطلاعی ندارم اما منوی غذای سالن سوم مشخص وبرای همه یکسان بود.بااین
وصف درسرمیز ناهارباصحنه ی نامناسبی برخورد کردم که مایه تعجب بود.
درحین صرف غذا متوجه گفتگوی عجیب یک خانم گزارشگر با چندنفرازآقایان جوان شدم که درفضایی دوستانه
درحال میل کردن ناهارخودبودند.لحن بسیارخودمانی وحرکات خودمانی تراین خانم توجه من وسایر هم میزی های
من(آقایان احمدپور،ندیری و... )را به خود جلب کردابتدافکرکردم اوازبستگان یاهمکاران این آقایان است اماضبطی
که دردست داشت نشان میداد که اواحتمالا"سعی دارد گزارش غیرمتعارفی تهیه نماید.
بدون هیچ توضیحی سوالهای او وجوابهای مصاحبه شوندگان را مینویسم:
خ :سلام
آ(بادهانی پرازغذا):سلام
خ:میشه از غذای شما بخورم؟
آ(باتعجب ):چرا؟
خ:اخه میگن غذای آقایون با خانما فرق داره.
آ(باخنده):شایعه است باورنکن.
خ:پس بذارین بخورم تا مطمان بشم.
آ:ای بابا شایعه درست نکن.
خ:آخه میگن بین خانماوآقایون تبعیض گذاشتن .مال شمابهتره.
آ(باکمی شرم):نه بابا میبینی که برای همه یه جورغذا میارن .
خ:من تاخودم نخورم باورم نمیشه.بذار یه کم بخورم(با لحنی ملتمسانه )
آقاباسرموافقت خودش رااعلام کرد
خانم با خوشحالی قدری از غذای اورا خورد
خ:..اوم...
و به سراغ آقای بعدی وبعدی رفت با همین سناریو
وهمین سوالات!
**********
سالن اصلي برگزاري كميته هاي علمي يا بقول خودمسؤلان جشنواره(پنلها)دربخش ديگري ازساختمان هتل
عباسي بودكه بامحل نمايشگاه جانبي فاصله زيادي داشت وباشروع بكار پنلهاوحضورمهمانان جشنواره
درنشستهاي مذكور عملا نمايشگاه به فراموشي سپرده شد .نكته غيرقابل توجيه آنكه پس ازمراسم افتتاحيه حتي
مسؤلان جشنواره هم نمايشگاه را ازيادبردند.آنها حتي ازنصب تابلوي راهنما جهت نشان دادن محل نمايشگاه
خودداري كرده بودند!راستي علت اين امر چه بود؟
-ضعف محتوايي نمايشگاه؟
-عملكردضعيف مسؤلان غرفه ها؟
-عدم جذابيت لازم غرفه هاازحيث موضوع ؟
-عدم وجودعناصرزيبايي شناسي درآرايش غرفه ها؟
- تحميلي بودن نمايشگاه به پيكره جشنواره؟
ياعدم برنامه ريزي دست اندركاران اصلي جشنواره براي استفاده از ظرفيتهاي موجوددرنمايشگاه؟
به هرحال هر چه كه بود باعث رنجش خاطر كساني شد كه براي تشكيل غرفه ها ازمدتهاقبل زحمت كشيده
بودند تا مبادا بازديدكننده اي به نمايشگاه بيايدوآنها نتواننداز وي پذيرايي نمايند...
به خصوص مسؤلان وراهنمايان غرفه ها كه خودراازديدندجاذبه هاي توريستي اصفهان محروم كرده بودند.
********
تهیه کنندگی رادیودرعین حالیکه برای کسانی مثل من که از روی علاقه انتخابش کرده اندشیرینیهای
خاص خودش را دارددرعین حال تلخیهایی هم داردکه شکست دربرنامه ریزی اولیه ازجمله ی
آنهاست.وترس ازاین شکست زمینه ی استرس وآشفتگی ذهنی به شمارمیرود.اوایل دهه ی
هفتاد،وقتی تهیه کننده ی رادیوشیرازبودم شبهایی که فردای آن برنامه ی زنده داشتم اگر دیرمیخوابیدم
یک کابوس به سراغم می آمدکه تاصبح اذیتم میکرد .
خواب میدیدم دیر به استودیو رسیدم چنددقیقه بیشتر به شروع برنامه نمونده ،نوارهام آماده نیستن،به
زحمت اونا را پیدامیکنم ،روی دستگاههای ریل میکارم.
درست لحظه ای که برنامه بایدشروع بشه کارم تموم شده وفکرمیکنم همه چیز مرتبه، به صدابردار میگم
یکو برو(دستگاه شماره ۱)واون دستگاه ۱را،پلی میکنه امانواراشتباه است. میگم ۲ رابرو دور نوار کنده.
میگم ۳ رابرو دستگاه خاموشه و...
باصورتی خیس عرق از خواب میپریدم.
درمراسم جشن اولین شب ازنهمین جشنواره رادیو، این کابوس رادر بیداری تجربه کردم....
ادامه دارد..
.......................................
وقتی مجری برنامه ( خانم آل عباس ) باهمان شادی و شلوغی همیشگی خودش بعداز تاخیر نسبتا"
طولانی مراسم تقدیر از برگزیدگان رتبه دوم جشواره را آغاز کرد منتظر اجرای برنامه ای باریتم تند وشاد
و مفرح شدیمخصوصا" باورودجالب وطنز آمیزخانم مترجم انگلیسی به صحنه.
اما این انتظار با پخش اولین کلیپ تصویری جشنواره فروریخت .پس از اتمام پخش کلیپ بلافاصله همان
کلیپ دوباره پخش شد وپس از پایان برای بار سوم ...
این کلیپ به اسب لجام گسیخته ای میمانست که بدن اجازه ی صاحبش به درون صحنه دویده است.
امانکته مهم آنکه مجری محترم خیلی راحت بعداز این ماجرا پشت تریبون قرارگرفت وگفت دربرنامه ی زنده
این مسایل طبیعی است!
به عبارت دیگر موردی برای عذرخواهی وجودندارد.
سپس شروع به خواندن اسامی برگزیدگان جشنواره کرد اما عدم آشنایی او با اسامی خارجی باعث
اشتباهات مضحکی شد که دبیرجشنواره را برآن داشت تا خودش زحمت اجرای این بخش ودعوت از
برگزیدگان را برعهده بگیرد .
البته اعتماد به نفس مثال زدنی مجری محترم اجازه ی عذرخواهی ایشان از تلفظ اشتباه اسامی را
به او نداد چرا که اسامی برای هیجان بیشتر جشنواره تا آن لحظه به روءیت احدی نرسیده بود وایشان
فرصتی برای آشنایی با این اسامی نداشت.
دعوت از یارغار وپایه ی تقریبا"همیشگی جشنواره جناب استادساکت میتوانست فرصت بازسازی برنامه
وبهینه سازی مراسم را به تهیه کننده محترم بدهد اما این تیرنیز کارگر نیفتاد وازقضا سرکه انگبین صفرا
فزود!
درست بعدازآنکه ازاستادجهت اجرای موسیقی دعوت شدتابه روی صحنه بیاید دست اندرکاران متوجه
شدند که هنرمند موردنظردردسترس نمیباشدوشروع به جستجو برای یافتن ایشان کردند که به جایی
نرسیدند وترجیح دادندتاآیتم بعدی اجراشود وصدالبته مجری توانای ما موردی برای عذرخواهی ازمدعوین
محترم نمیدید چون درعالم حرفه ای گری این چیزها طبیعی است...
همه ی اینها مرا به یاد کابوسهای خودم در سالهای دور می انداخت بااین تفاوت که این حقیر بعداز آنکه
درخواب برنامه را خراب میکردم ازشدت ملامت نفس لوامه تاصبح به خواب نمیرفتم اما دست اندرکاران این
برنامه موردی برای عذرخواهی ازاین جمع حرفه ای(مهمانان جشنواره) نمیدیدند پس به سبک امروزیها
بایدبه ایشان گفت:
"مرسی اعتمادبه نفس"
.......................................................
ر ادیوجوان علاقه ای نداشتم اما اسم بعضی از برنامه های آن توجهم را جلب میکرد مثل خیابان نقره ای
شب و... روزی با یکی از همکاران (آقای احمدپور مدیرفعلی رادیو البرز)دراین باره گفتگو میکردیم گفتم:
اسم برنامه های رادیو جوان با بقیه شبکه ها متفاوت است وبوی نو وطراوت میدهد .گفت :بعضی برنامه
سازان خوش فکر و مدیران جوان در این شبکه هستند که حدس میزنم کار آنها باشد. گفتم مثلا" کی ؟
گفت : مثل مدیر طرح وبرنامه آن شهرام گیل آبادی .گفتم: یعنی انتخاب این اسمهای قشنگ کار اوست؟
گفت : شاید. از همان زمان ندیده از او خوشم آمد ولی نمیدانستم ۴ سال بعد او مدیر رادیو تهران خواهد
شد ومن به عنوان مدیر گروه اجتماعی آن شبکه با او همکار خواهم شد ویکی از دردسرهای من همین
تنوع طلبی او وبر هم زدن نظم موجود به جهت ایجاد نوگرایی در رادیوی قدیمی تهران خواهد بود .دوران
مدیریت او برای من با چالشهای متعددی در بحث محتوای رسانه همراه بود اگر چه فرم گرایی اورا می
پسندیدم و هنوز هم تحسین مینمایم .بعضی وقتها وقتی بحث ما بالا میگرفت به شوخی میگفت:کاری نکن که نفرین
کنم من از اینجا بروم ومدیری بدتر از من برایت بیاید.ومن به خنده میگفتم: مگر بدتراز توهم ممکن
هست؟ نفرین او کارگر شد واوبه شبکه جوان رفت گرچه دلش نمی خواست وکاش نمیرفت هم از آن
جهت که فرم گراییش در صدای پایتخت ناتمام ماند هم به دلیل آنکه در رادیو جوان با چالشهای جدیدی
روبرو شد که دوران پرتلاطمی برایش بود. درست چندروز مانده به جشنواره سکان شبکه جوان از او
گرفته شد وبه دوست دیگری (آقای احمدی ) سپرده شد. من گرچه از منتقدان او بودم اما از رفتنش
خوشحال نشدم خیلی دوست داشتم اوراببینم اما اسباب آن را مهیا نمیددم چراکه بعد از انتصاب مذکور
او کمتر در رادیو می آمد.ومن وقتی اورادرمراسم اختتامیه جشنواره رادیو درباغ مصفای هتل عباسی
دیدم مثل بچه های اداره ی نمایش خوشحال شدم هرچند هنوز معتقدم هفت تایی ها نقطه تاریکی در
پرونده رادیو جوان بود ـ البته از بعد محتوا نه فرم ـ
ادامه دارد...
بود.اودرابتدای سخن اشتباه مجری برنامه ( فرزادحسنی)راکه ایشان را دبیر اولین ونهمین
جشنواره صدا خوانده بود تصحیح کردوباذکرنام دبیران پیشین جشنواره سنت نیکوی تشکر
از دیگران را به نمایش گذاشت.
امانکته جالب وتاحدودی بحث برانگیز اعلام نام دبیردوره ی بعدی جشنواره بود که درست در همان شب
اختتامیه صورت پذیرفت.
در بروشور جشنواره که درهمان روز اول توزیع شده بود آخرین برنامه شب اختتامیه اعلام آغاز دهمین
جشنواره بین المللی رادیو درج شده بود ودرست در همین شب با اعلام رسمی نام مدیر تازه منصوب
شده ی رادیو جوان به عنوان دبیر دهمین جشنواره رادیو ،پایان مدیریت دکتر نوری بر این جشنواره رقم خورد.
این اقدام نشان دهنده ی عمق اعتماد دکترخجسته به مدیر باتجربه ی خود(آقای احمدی) وجدیت معاون
سازمان به استمرار هرچه قویتر روند جشنواره ی رادیو بود اما برخی معتقدبودند تعجیل دراعلام نام دبير
جشنواره دهم میتوانست بعداز صدور حکم کتبی وی وباقدری فاصله از اتمام زحمات مسوءلان جشنواره
نهم صورت میپذیرفت ،شاید درآن صورت دکتر نوری با خاطره ی شیرین تری با مسوءلیت سنگین
جشنواره خداحافظی میکرد وسالروز تولدش را جشن میگرفت.(دکتر نوری متولد دوم خرداد ۱۳۴۹ميباشد)
ادامه دارد...
تصمیم به جداسازی بخش بین الملل جشنواره دهم از بخش داخلی را شاید بتوان اولین واکنش رادیو به
سخنان مهندس ضرغامی دانست .
اگرچه شاید مسولان امر خود به اهمیت این موضوع در افزایش جذابیت و هیجان جشنواره پی برده بودند
اما نمیتوان به راحتی از اشاره رییس سازمان به تمایل ایشان به گفتگوبا اهالی رادیو
درمحیطی خصوصی تر وبدون حضور اتباع بیگانه به عنوان كاتا ليزور ماجرا گذشت.
ضرغامي حرفهاي زيادي براي گفتن داشت و گلايه هايي كه بايد درجمع راديويي ها مطرح مي كردو تا
جايي كه مي توانست هم مطرح كرد.
اوازفضاي بازي كه مسوءلان دراختيار راديويي ها براي بيان ديدگاههاي مختلف در راديوقرارداده اند سخن
گفت واز عدم دقت دراستفاده ي صحيح ازاين فضا انتقادكرد .
ضرغامي از راديو گفتگو خواست در بحثهاي خود از صاحبنظران جريانهاي مختلف دركنارهم استفاده
نمايد.
به اعتقاد برخي از منتقدان اين راديو كه ميتواند محل خوبي براي تضارب آرا وگفتگوي منصفانه باشددر
پاره ي از مواردمانند اپوزيسيون نظام عمل مي نمايدوباعث گلايه هايي از سازمان ميشود.
اودرباره موسيقي نيز همچون گذشته تذكراتي رابيان كرد كه شايد بي ارتباط با انتقادهاي ماههاي
گذشته ي مراجع ومحافل مذهبي دراين زمينه نبود .
مهندس ضرغامي حق داشت كه طالب محفلي خصوصي براي بيان عقايد خود بود چراكه تشريح وضعيت
خاص خانوادگي خود در دوران كودكي درمواجهه با رسانه تلويزيون مابهازاي خارجي نداشت و براي
مهمانان خارجي تعريف شده نبود اگرچه بازگويي شيطنت كودكانه ي وي درمورد رفتن مخفيانه به سينما
به غامض تر شدن موضوع كمك كرد و فرزاد حسني باجسارتي كه از او انتظار ميرفت سريعا واكنش
نشان داد وبه درستي متذكرشدكه وضعيت فيلمهاي سينمادر آن دوران به مراتب بدتر ازتلويزيون بود.
ا
اي كاش ضرغامي به روشني موضع خوددرمورد بدعتهاي يرخي از مجريان وگويندگان راديووتلويزيون
دراستفاده از واژه ها وعبارات غريب ومحفلي دربرنامه هاي رسانه ملي را بيان مي كرد وشيوه هاي
قابل قبول خودرابراي جذب مخاطب معرفي مينمود.
ادامه دارد...
اختتاميه هر جشنواره براي كساني كه آثاري به بخش مسا بقه ارسال كرده با شند شادكامي ها وتلخكاميهايي
به همراه دارد.عده اي كه نامشان در ليست برندگان اعلام ميشود شادكامان جشنواره اند وآنان كه فكرميكردند
برنده ميشوتد ونشدند تلخكامان آن به شمار ميروند.
خانم حيدري از مركز كرمانشاه ازشادكاماني بود كه درآن شب جايزه ي برنامه ي زيباي خودرا گرفت
وخوشحال نزد من آمد و اين جايزه را مرهون دوره ي آموزشي كوتاه مدتي دانست كه مركز آموزش سازمان
در دي ماه 86 دركرمانشاه برگزار كرده بود واودرهمان كلاس تصميم به ساخت آن برنامه گرفته بود.
ازتلخكاميها سخني نميگويم امازشادكام ديگري سخن ميگويم كه خارج ازبرنامه ريزيهاي معمول مورد تقدير و
تشكر قرار گرفت .زني سالخورده اما برنادل كه خودرا مادر بچه هاي راديو ميداند وبا مهر مادرانه و لطف
خواهرانه خود سايه ي پرمهري برسر اهالي راديو مي افكند.
صداي گرم وشيرين او سالها خردسالان مارا به خواب شب فراميخواندوقتي كه مادرانه ميگفت :
شب به خيركوچولو.
او كه حسرت گفتن شب به خيري ديگر به بچه هاي ايران را بردل دارد اين بار اززبان بالاترين مقام رسانه
ملي به دليل اجراي هنرمندانه اش و.هين شب به خير هاي نوستالژيكش دراين برنامه مورد تقدير قرارگرفت
وحضار بي رنگ وريا واز صميم قلب اين برنده ي اصلي جشنواره را تشوق كردند درحاليكه رييس سازمان
نميدانست چندسالي است برنامه ي او از جدول پخش برنامه هاي راديو ايران حذف گرديده است وهنوزهم
كسي نتوانسته اورا مجاب كند كه چرا؟!
سوم خرداد 87 براي نشيباي مهربان - كه امسال باهمه ي بچه هاي راديو بادوربين خود عكس گرفت وبا
هزينه ي خود آنهارا چاپ كردوبه همه داد وگفت شايد ديگر شمارا نبينم - وهمه ي دوستداران او خاطره
انگيز شدوبراي سفرنامه ي من بهترين حسن ختام.
علیرضا دباغ